گل مرداب

شخصی

گل مرداب

شخصی

درد

سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ب.ظ

امروز اول صبح که وارد دفترم شدم دیدم یه پسر حدودن 25 26 ساله وارد دفترم شد. تو دستش یه نامه بود که سراغ یکی از همکارارو گرفت. ناخوداگاه کنجکاو شدم نامه شو ببینم. ازش گرفتم خوندم دیدم نوشته سرطان خون دارم و زن و بچه تازه متولد شدمم مبتلا شدن و هزینه درمانمون بالاست و نمی تونم از پسش بر بیام. نوشته بود من یکی از نیروهای پیمانکاری اداره شما هستم که 13 ساله اینجا مشغول به کارم.

گفتم مطمئنی سرطان خون داری؟ گفت آره دکترا گفتن. گفتم اشتباه می کنی. اگه زن و بچه تم مبتلا شده باشن یا ایدز داری یا هپاتیت. ی سری نسخه و برگه دستش بود که نشونم داد. یکیش برای آزمایشگاه بود که دکتر نوشته بود به ایدز مبتلا شده. اونم سر کار. از طریق سرنگ.

خیلی حالم گرفته شد. به همکارم گفتم زیر نامه ش بنویسه کمک مالی بهش بشه. بعد مسئول سلامت اداره رو صدا زدم و بهش گفتم مشکل این بنده خدارو پیگیری کن.. نه سواد داره و نه اطلاع.. با پیمانکارشم صحبت کن که بهش کمک کنه و بیمه شو براش درست کن.. قرار شد به انجمن بیماری های خاص تلفن بزنه و تحت حمایت اونجا قرارشون بده.

رییس اداره نیم ساعت بعد از رفتن اون پسر اومد تو دفترم.. حرفای کاری که تموم شد بهش گفتم همچین موردی پیش اومده.. نیروی ما نیست و نیروی پیمانکاره ولی بهش کمک کنیم. تو این سن خودش و زنشو بچه تازه بدنیا اومده ش دچار این بیماری شدن.. اونم بخاطر سهل انگاری پیمانکار. گفت الان به مسئول مالی میگم..

خیلی حالم گرفته شد از صبح وقتی دیدم که چه بلایی سرش اومده بدون اینکه خودش تقصیری داشته باشه تو این مشکل.. حالا اون زن و اون بچه تازه متولد شده با این بیماری چه سرنوشتی در انتظارشونه..

فقط امیدوارم بتونن بیماریشونو کنترل کنن.. میشه کنترلش کرد به شرطی که زود اقدام کنن.. قرار شد مسئول سلامت اداره تا شنبه همه کاراشو ردیف کنه و گزارششو بهم بده.

براشون دعا کنین.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۷/۱۴
  • ۵۰۹ نمایش

نظرات (۴)

  • هنوز یلدا
  • وای نه....
    خدایا....

    چقد من میترسم از بیماری...اونم اینجور بیماریها...
    پاسخ:
    خدا بهشون کمک کنه.. خیلی سخته نخواسته و ندونسته به این درد مبتلا بشی..
    انشالله که همیشه ازت دور باشه..
  • هنوز یلدا
  • فکرم درگیر این پستتون شده......خدا کمکشون کنه...
    خدا شمارو هم خیر بده که دستشو گرفتید...
    پاسخ:
    امیدوارم یه معجزه ای بشه..
    من واقعن کاری نکردم براشون یلدا جان.. کاش می تونستم یه کار اساسی کنم براشون..
    خوشحالم که مینویسی و ممنون که بهم سرزدی...
     دردهای این جامعه پایانی نداره ....
    از همه طرف غم میباره ....
    بیماری ، دزدی و کلاهبرداری ،باند بازی و همه جور زشتیهای اخلاقی ...
    نمیدونم چرا و چطور اینهمه از انسانیت و اخلاقیات دور شدیم ...

    :((
    خدا خیرتون بده که دستشو گرفتی 
    بد دردیه وقتی که خودت هم مقصر نباشی :(((
    این پست تون اشکمو درآورد .

    خدا بهشون صبر بده ...آمین
    پاسخ:
    پیگیر کارشون هستم.. معرفی شدن به مرکز مرتبطشون برای کمک.. ی قسمت از پول پیمانکار که مربوط به سلامت نیروهاست توسط مسئول سلامت تایید میشه که به پیمانکار برگردونن.. بهش گفتم به پیمانکار کتبا اعلام کنه که کل مبلغ رو میده به این بنده خدا برای هزینه های درمانش..
    قصدم ناراحت کردن شما و سایر دوستان نبود..
    از اینکه شما تو این موضوعات فعالیت دارین و کمک مردم هستین خیلی خوشحالم.. و امیدوارم خدا به زندگیتون خیر و برکت بده و همیشه سالم باشین..
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی