گل مرداب

شخصی

گل مرداب

شخصی

دختر شیرینی فروش

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۰۸ ب.ظ

تازه ی روز بود که تو خیابونمون ی شیرینی فروشی بزرگ باز شده بود و من تقریبن جزو اولین مشتریاش بودم.. تقریبن ی چهار ماهی گذشته بود که یه دختر خانمی به عنوان فروشنده مشغول به کار شده بود.. وقتی شیرینی رو انتخاب کردم و بهش گفتم چی می خوام انگار که اولین روز کاریش بود هول شد.. گفت ببخشید من دست پاچه شدم میشه شما کمی صبر کنین و عجله نداشته باشین.. با لبخند گفتم چرا نمیشه.. اصلن عجله نکنین.. اصلن می خوایین من برم ی طرف دیگه فروشگاه شما راحت باشین؟ گفت نه.. شما همینجا بمونین و اگر میشه صحبت کنین من راحت ترم.. از شروع به کارش پرسیدم و از اینکه شیرینی هاشون و تنوعش خیلی خوبه حرف زدم و خلاصه بعد از ی مدتی آماده شد و جعبه رو گرفتم و اونم تشکر کرد و رفتم..

همیشه از همونجا شیرینی میخریدم و تا وارد میشدم اگر مشتری داشت و همکار دیگه ای میخواست بهم شیرینی بده فوری می گفت کار ایشون رو من انجام میدم و میومد و سفارش منو انجام میداد.. اگر مشکلی تو تازگی شیرینی ها یا هر چیز دیگه ای بود میومدم بهش می گفتم که این مشکلو داشت و اونم تشکر می کرد که بهشون گفتم...

تا اینکه چند وقت پیش که رفتم شیرینی بخرم بهم گفت تو این چند روزه منتظرتون بودم که ببینمتون.. همش خدا خدا می کردم که ببینمتون.. گفت بخاطر مشکلات مسیرم دارم از اینجا میرم.. فقط خواستم ازتون خدافظی کنم.. گفتم چرا؟ مگه مسیرتون عوض شده یا دور شده؟ گفت بله.. خونه رو عوض کردیم و رفت و آمد برام خیلی مشکل شده.. بخاطر همین دارم از اینجا میرم.. خرید و انجام دادم و باهاش خدافظی کردم..

دو سه روز پیش رفتم همونجا شیرینی بخرم.. تا رفتم تو دیدم یکی از همکاراش فوری اومد جلو و گفت بفرمایین.. خانم ارژنگ سفارشتونو به ما کرده که هر وقت اومدین هواتونو داشته باشیم.. ( هر وقت شیرینی می خردیدم چند تا از شیرینی های جدیدشو میذاشت تو این ظرفای یک بار مصرف و می گفت اینا کارای جدیدمونه.. تست کنین نظرتونو بهم بگین).. گفتم یعنی شیرینی هاتونو تست کنم؟ خندید و گفت ماموریم هواتونو داشته باشیم.. ی کیک سفارش دادم.. در حین انجام سفارش گفت می دونین چرا خانم ارژنگ رفتارش با شما فرق داشت؟ انقد سفارشتونو کرده و هواتونو داره؟

گفتم خب ایشون لطف دارن.. ولی نمی دونم.. گفت شما اولین مشتریش بودین.. قبل از شما هم یکی اومد ازش خرید کنه.. گفت من تازه کارم شاید کمی طول بکشه اون طرف بهش گفت من کار دارم.. اول کارو یاد بگیر بعد شروع کن.. خلاصه چون عجله داشت یکی دیگه از همکارا کارشو انجام داد.. شما که اومدین خیلی استرس داشت.. وقتی به شما گفت و شما با لبخند گفتین اشکال نداره و باهاش صحبت کردین که استرسش از بین بره.. همین باعث شد که شما مشتری ویژه ش بشین.. موقعی م که می خواست بره به هممون سفارش کرد که هوای شما رو داشته باشیم..


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۸/۱۹
  • ۹۶۵ نمایش

نظرات (۱۱)

پندآموزبود.کاش دررفتارهامون باهمه توجه بیشتری به خرج بدیم.روزی بکارآید
پاسخ:
حتمن همینه.. غیر ممکنه با کسی خوش خلقی کنی و بد ببینی.. شاید باشن کسایی که بگن ما خوبی می کنیم ولی بدی میبینیم ولی مطمئنن ی جای کارشون میلنگه.. تو این مورد قانون جذب کاربرد داره.. 
سلام علیرضا
اولیها همیشه تو ذهن و قلب محفوظ می مونن
پاسخ:
سلام عزیز..
آره.. همنجوریه که می گی...

سلام

آقاعلیرضا  اسم دختر شیرینی فروش اومد وسط  یاد فیلم دختر شیرینی فروش افتادم :)

خیال کردم آخر داستان بعله :)))))))))))))

ببخشید جناب علیرضا!:))

فکرم منحرف نیست ها!!!!!!

ولی خب یاد اون فیلم افتادم :))



+

ولی مطمنن از شما همین اخلاق نیکو سر میزنه از بس که کتابهای روانشناسی میخونین

بی تاثیر نبوده همچنین صبوری از خودتون نشون بدین :))

آفرین!!:))



پاسخ:
سلام و شب بخیر
خودمم یاد همون فیلم افتادم .. فقط با این تفاوت که دیگه از من گذشته... :))))))
نه باران خانم این به انحراف فکری کاری نداره.. منم بودم منتظر همچین پایانی می بودم :))))
.
.
ممنونم لطف شماست.. حتمن یه روزی هم من تو همچین شرایطی قرار می گیرم.. منم دوست دارم باهام مدارا بشه..
خیلی وقتا به مسئولین اداره میگم که وقتی میخوایین کار کسی رو انجام بدین خودتونو اون ور میز تجسم کنین.. اون وقت ببینین دوست دارین باهاتون چجوری رفتار بشه.. حتمن دیگه سعی در دهن سرویس کردن مراجعه کننده ها نمی کنین..
همه خوبن ولی باید بهشون یادآوری بشه که خوب بودنشون چه تاثیر خوبی میتونه داشته باشه..
فازم رفت تو فاز دختر کبریت فروش خخخ
ولی خب  این داستانش شیرینتر  واقعی تر بود

گاهی وقتا ی کار ساده میتونه دنیایی باشه برای طرف مقابل
مرسی واسه رفتارتون و این ست خوب
پاسخ:
دختر کبریت فروش یا شیرینی فروش؟؟؟؟؟ :))))
هممین کارای خیلی ساده که شاید انجام دادنشم اصلن مهم نباشه می تونه خیلی تاثیر گذار باشه.. اتفاقای بزرگ همیشه از کارهای کوچیکی که بهش اهمیت نمیدیم و فکر نمی کنیم می افته..
من به این موضوع اعتقاد زیادی دارم.. صدای زنگ تلفن و الو گفتن میتونه سرنوشت و مسیر زندگیتو عوض کنه...
سبز باشی..

چه جالب

یه همچین حالتی رو منم تو شیرینی فروشی محلمون دارم...:)

 

خیلی خوبه که آدما محبتشونو از هم دریغ نکنند....

پاسخ:
خیلی حس خوبیه یلدا خانم مگه نه؟
آره خیلی خوبه که آدما به هم محبت کنن و مهم تر اینکه محبتو پای چیزای دیگه نزارن و واقعی و خالص باشن..

سلام علیرضای عزیز
خوبین، خوشین؟
چقدم دلم برا نوشته هاتون تنگ شده بود
خوشحالم که بازم می نویسین
چرا وب قبلیتون ننوشتین که اومدین اینجا؟:(( از اقا محمدرضا سراغتونو امروز گرفتم گفت اینجایینو می نویسین
برم پستاتونو بخونم
پاسخ:
سلام خاطره جان
خوبی عزیزم؟
هیچ رد و نشونه ای که نداری.. نمی دونستم چجوری بهت خبر بدم..
دیگه بلاگفا جای موندن نبود..
اینجارو یلدا خانم معرفی کرد..
خیلی بهتر از اونجاست..
خوشحالم هستی..
موافقم ...حس خوبیه علیرضاخان:)...
پاسخ:
این جور حسا باعث تقویت روحیه میشه.. و اینکه چند باره و برای همه تکرار بشن..
افرین به دادای مهربان و صبور ...............
پاسخ:
به آبجی مریم..
خوبی؟
ممنون
خوبم 
درسته ردو نشون ندارم.فک کنم منم باید اینجا وب بزنم لااقل وقتی اپ می کنین بفهمم که پست جدید دارین.چون اون سه نفری رو که می نویسنو من میخونم  هر سه شون اینجان.شما و اقا محمدویلدا
+منظورم این بود تو وب قبلیتون چرا ننوشتین که اومدین اینجا..می نوشتین میدیدم.حواسم به اون وبتون بود.
منم خوشحالممم که بازم می نویسین در ضمن همه ی پستاتونم خوندما
پس کو پ .ن های اخر پستاتون؟
  • آناهــیــ ـــتا
  • چقدر قشنگ...

    یاد روز اول کاری خودم افتادم... که چقدددر استرس داشتم و تا یه هفته می ترسیدم کسی بیاد طرفم و کاری ازم بخواد, که نکنه یه وقت خراب کاری کنم :))

    چقدر زندگی عجیبه
    اقا خوبی میمونه و خوب بودن  وقتی خوبی کنی این خوبی به طریقی بهت بر می گرده 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی